دوستای خوب به دو گروه تقسیم میشن. گروه اول وقتی می‌بینند مریضی سعی میکنند قانعت کنند که بروی خانه. خیلی نرم در مقابل در می‌ایستند و میگن "تو که خانه میری. آسانسور! من از نوت‌های امروز عکس می‌گیرم و میفرستم بهت. استراحت کن. باشه؟ فردا می‌بینمت؟" و بعد میرن. اینطوری حق انتخاب ازت سلب نشده ولی خیلی شدید تشویق شدی که بروی خانه. دوست دیگری می‌بیند دیر آمدی. میگی مریضم. میگه "you don't look sick to me" که یعنی غصه‌ی اینکه بی‌انرژی و زشت معلوم میشوی را نخور. یعنی تو از پس امروز برمیایی. یعنی که تو قوی‌تر از مریضی هستی. من دوست‌های اول را بیشتر دوست دارم. اما دوست‌های دوم بهترند. 

فرض کنید شما از کسی خوشتان می‌آید. عکس معشوق ِ کسی که دوست‌ دارید را به دوستتان نشان میدهید. دوست‌دختر/دوست‌پسر ِ کسی که دوست دارید به شدت به شدت به شدت زیبا است. گروه اول میگه "خب تو که این آدم را از نزدیک ندیدی. شاید این فقط عکس خیلی خوبی باشه. امیدت را از دست نده." گروه دوم میگه "یا خدا! تو از اولش هم هیچ شانسی در مقابل اینهمه زیبایی نداشتی! منم نداشتم! هیچکس ندارد! چطور ممکن است یکی اینــــقدر زیبا باشد؟" باز هم، من گروه اول را بیشتر دوست دارم. اما گروه دوم بهترند. 


آدم وقتی به قسمتی از زندگی میرسد که به داشتن بچه فکر می‌کند آیا رفتارش با پدر و مادر خودش عوض میشود؟ آدم از چه سنی به بچه داشتن فکر می‌کند؟ اگر آدم نخواهد بچه داشته باشد هیچوقت رفتارش و دیدگاهش نسبت به پدر و مادرش عوض نمیشود؟ آهنگ winter از AJR را در نظر بگیرید. برای بچه‌ی آینده‌اش خوانده. یک قسمتش میگه: 

And please don't say I'm hovering
When I text you to ask about your day
I wanna hear about your day

این یعنی الان وقتی پدر و مادر خودش بهش پیام میدن دیگه نمی‌گه حوصله ندارم؟