ما به کس نمیگیم. بابا به ما یاد داده تا کاری معلوم نشده باشد به کسی نگوییم. مثلا من اگر امتحان داده باشم و فکر کنم قرار است بلندترین نمره‌ی صنف را ببرم هم به کسی نمی‌گویم احساس خوبی به امتحان دارم. مثلا تا ویزای آمریکا روی پاسپورت‌های ما چاپ نشده بود ما به کسی نگفتیم قصد خارج رفتن داریم. امروز بابا داشت در مورد مصاحبه‌ی دکترای من با Yale حرف میزد. درسی که تمام این ۲۱ سال به من داده بود را زیرپا گذاشتم و گفتم «من معلوم است که قبول میشم. در دلم هیچ شک نیست. Yale در سطح من نیست بابا. من منتظرم از هاروارد، پرنستون و برکلی بشنوم. در چهار سال گذشته من خیلی زحمت کشیدم. حالا وقتش است که ثمرش را ببینم. نمرات نجوم من از ۴ میدانی چند است؟ ۳.۹۶. ٖنمرات فزیکم از ۴ شده ۳.۹۴. سه سال سابقه تحقیق دارم. ۱۵ ساله مهاجر شدم و از ۱۶ سالگی دانشگاه رفتم. مردم از ۱۶سالگی دانشگاه نمیرن که! Yale در سطح من نیست. قبول میشم اما امیدوارم جایی بهتر از Yale برم. اپلکیشن من اصلا نقطه ضعف ندارد. شیکاگو و هاوایی که مصاحبه‌هایشان گذشت ولی خبرشان هنوز نیامده. ولی شیکاگو و هاوایی را هم قبول میشم. منتها امیدوارم جایی بهتر از اینجا‌ها برم.» نمیدانم بابا چی فکر کرد. ما تا کاری صد در صد معلوم نشده باشد اینطور حرفها نمی‌زنیم اما امروز میخواستم ببیند که در تمام این چهار سال شاید برایش معلوم نبود که چیکار میکنم اما من همیشه در حال تلاش بودم. میخواستم بداند که اینقدر زحمت کشیده‌ام که دلم جمع است. میخواستم بداند که الهه یک روزی خدای نجوم و فزیک میشود. 

البته بین من و شما باشد ته دلم همیشه اینقدر قرص نیست. همیشه خاک پای شما هستیم. اکثر اوقات احساس ناچیز بودن دارم. امروز ده دقیقه حالم خوب بود و این ده دقیقه مصادف شد با حرف زدن در مورد دکترا با پدرم. اینطور شد که حرفی که ته دلم بود را زدم. من واقعا سطحم از Yale بالاتر است. 

+ اگر قبول نشوم از شرم آب میشوم (゚ー゚)

++ مصاحبه‌ام با Yale روز سه‌شنبه است.