بهم گفت"من به حرفی که دیشب زدی فکر کردم. در تمام این دانشگاه هیچکس شبیه تو نیست. تو به هر چیز کوچکی می‌خندی. که میتواند خوشایند و گاهی هم اعصاب خردکن باشد. فرهنگ متفاوتی داری. در تمام این دانشگاه کسی شبیه تو نیست..."

گفتم:ok

و یادم آمد که دیشب وقتی به خانه میرساندمش٫ ساعت از نیمه‌شب گذشته بود و من دوست نداشتم برسیم.