اندرو غرقِ فزیک‌ترین آدمی است که میشناسم. منظورم این است که فکر و ذکرش همیشه در حوالی فزیک میچرخد. مثلا من بهش گفتم کف آپارتمانم را تمیز کرده‌ام ولی هنوز چسپناک است، گفت «چسپناک یعنی اضطکاک زیاد. من از اضطکاک کم می‌ترسم. اضطکاک زیاد همیشه بهتر است.» وقتی روی تشک خودش را میاندازد، بلند می‌گوید «قوه تقسیم بر زمان! impulse» وقتی نان من داخل فر میسوزد میگوید «مشکلی نیست. فقط کمی واکنش مایاردش زیاد شده.» این رفتارش واقعا در گروه ما چیز عجیبی نیست. همین سه‌شنبه ساعت ۲ صبح وقتی همه مست بودند شروع کردند به حل کردن  equation of motion of a two body system و من همینطور مانده بودم چطوری به اینها بفهمانم مهمان‌هایی که فزیکدان نیستند از این کارشان کلافه میشوند. راهی به ذهنم نرسید و خودم هم کمک کردم تا زودتر حلش کنند و زودتر تمام شود. اما تا تمام شد اندرو معادله pendulum را خواست حل کند. گفتم که، اندرو غرق فزیک‌ترین آدمی است که میشناسم. اگر یک روزی نوبل گرفت، شما این حرف من یادتان باشد. 

هفته پیش برای خودم یک مک‌بوک ایر سفارش دادم. دیشب رسید. اولین بار است که با پول خودم برای خودم کامپیوتر میخرم و بگذارید بگویم که چه کامپیوتر محشری است... امروز وقتم را با کامپیوتر جدیدم گذراندم. اینقدر این کیبورد جدید خوب است که دلم میخواهد تمام روز کد بنویسم. منتها هنوز پایتان را نصب نکرده‌ام. باید زبان‌های ‌html, php, javascript, mysqli را هم به رزومه‌ام اضافه کنم. بابا پرسیده بود که آیا آن تابستانی که در فلان فروشگاه کار کردم در رزومه‌ام است یا نه. با تعجب از سوالش گفتم نه. روزمه که نمیتواند از ۲ صفحه بیشتر باشد. من در ۵ سال دانشگاه اینقدر دستاورد داشته‌ام که کارگر فروشگاه بودن را در رزومه‌ام نداشته باشم. گفت در افغانستان مردم رزومه ۱۰ صفحه‌ای داشتند. 

انرژی ندارم که کاری بکنم. انرژی ندارم بنویسم. اما امروز هوس یک کتاب ترموداینامیک کرده بودم و وقتی رفتم کتاب فروشی، کتاب ترموداینامیک شرودینگر را پیدا کردم. حالا میخواهم زیر شمع ترمو بخوانم و حضش را ببرم. من جنون‌وار ترمو را دوست دارم. کاش بیشتر میفهمیدمش.