خدا همه جا هست. همیشه هست. خدا میتواند محیط ِفضاوزمان (fabric of space and time) باشد :) ما همه روی بدن خدا شناوریم، لوک. سیاهچاله‌ها جای زخم‌های گلوله‌هایی هستند که روی بدن خدا مانده :) به نحوی از این فکر خوشحال میشوم. فکر اینکه خدا کمی درد بکشد برایم مایه‌ی لذت است :) جهان در حال گسترش است. یعنی خدا دارد کش می‌آید. خدا دارد رقیق میشود. برای همین دیگر حسش نمی‌کنیم.  مردم میگویند "خدا مرده"، باید بخاطر رقیق‌شدن و زخم گلوله‌ها باشد. و مسئله‌ی غیرقابل درک بودن خدا! مردم میگویند خدا والاتر از فهم انسان است. برای این است که ما فراتر از جهان قابل دید را نمی‌بینیم، لوک :) ما نمیتوانیم تمام ِ خدا را ببینیم. 

.

.

این حرفها فقط تصویر زیبایی است که من برای خودم کشیدم. شاید شاعرانه باشد یا هر حماقت دیگری. اما هیچ ارزش و بنای علمی یا حتی فلسفی ندارد. فقط به ذهنم رسید. دیوانگی :)