ساعت از ۱ ِ شب گذشته. من تب دارم. گلودردم. اما به زور بیدارم و دارم درسم را تمام میکنم. بهم پیام میفرستیم. او هم بیدار است و روی همین درس کار میکند. ازش سوال میپرسم. جوک میگم. درس میخوانیم و از همه چیز حرف میزنیم. ساعت از ۱ گذشته و نمرههای کارخانگی فزیک در سایت آپلود میشود. تعجب میکنیم. همین امروز کارخانگی را تحویل داده بودیم! این TAی جدید برق است! هفتهی پیش هم نمرهها را در کمتر از ۲۴ ساعت وارد کرده بود. مینویسم "i need to find this guy and marry him" میگه "من فکر نمیکنم سریع بودن معیار مناسبی برای ازدواج باشه". میخوام بگم آقای جذاب ِباهوشِ هنرمندِ پیانو و گیتار نوازِ فزیکدانِ خوشاخلاق، بگو معیار شما برای ازدواج چیه؟ میگم "عه پس چه خوب که نگفتم تو باید باهاش ازدواج کنی :/ "
- //][//-/
- جمعه ۱۲ اکتبر ۱۸
- ۱۲:۳۱