مینشینم. در مورد سوالهای امتحان بحث میکنیم. میگه نمیدانم چرا همیشه جوابهای راحت و واضح را اشتباه میکنم. منم نمیدانم. چون مثل سگ باهوش است. چرا جوابهای راحت به ذهنش نمیرسد؟ برنجم را میخورم و میگم به همین خاطر آدم بعد از امتحان در مورد سوالهای امتحان حرف نمیزنه! که اینطوری روزش خراب نشه. میگه چرا؟ که مثلا ما از درون گریه نمیکنیم؟ که مثلا همه چیز عادیست؟ میخندم. میگم نه. اینقدر نقش بازی کن تا واقعا دیگه مهم نباشه. میخنده. میگه امروز چی میخوری؟ میگم برنج و مرغ و کوفته. میگم نمیدانم چطور دنیا از ما توقع داره در این اوضاعی که آدم نمیرسه حتی درسهای روزمره را بخواند برای امتحان ارشد آمادگی بگیرد. میگه کدام امتحان؟ در مورد GRE توضیح میدم. میگه من خبر نداشتم. میگم ببخشید که خبرت کردم. ذهن خودم درگیرش شده چون دوستم که قراره در سال ۲۰۲۰ فارغ شود شروع کرده به آمادگی گرفتن. منم سال ۲۰۲۰ فارغ میشم. یعنی منم باید آمادگی بگیرم الان؟ من که نمیرسم که! میگه منم سال ۲۰۲۰ فارغ میشم. شاید بتوانم یک ترم زودتر فارغ شوم اگر خواسته باشم. نمیدانم. میگم عجلهای که نیست. با خیال راحت پیش برو. با خنده میگه من با خیال راحت پیش رفتم دیگه. از این راحتتر؟ به ۲۸ ساله بودنش اشاره میکنه. میگم وقت که تلف نکردی. درس میخواندی. میگه دو سال درس خواندم فقط. ولی خوب شد که کریدت تمام درسهای پایه را از قبل داشتم. میگم عههه!یعنی سمستر قبل سمستر اولت در این دانشگاه بود؟ میگه بله. میگم منم. میگه تو به محضی که اینجا آمدی رفتی دانشگاه؟ میگم نه. یکسال رفتم مکتب. بعد دانشگاه. سال اول دانشگاه اینجا نبودم. انتقالی گرفتم آمدم اینجا. میگه تو انگلیسی را مثل کسی که زبان مادریش انگلیسی باشه حرف میزنی. از بچگی انگلیسی حرف میزدی؟ میگم AWWW do i really? چون آمریکایی ها وقتی از حرفی تحت تاثیر قرار میگیرند میگن Awww. صدایی مثل میو میو کردن ولی بدون میم. میگه بلی. خیلی از پروفسورها با اینکه سالهاست اینجا تدریس میکنند در افهام و تفهیم مشکل دارند. تو نداری. روان صحبت میکنی. میگم نه. از وقتی اینجا آمدم انگلیسی یادگرفتم. بخاطر محیط مجبور بودم که زود یاد بگیرم. وگرنه چطور دانشگاه میرفتم و چطور مکتب را تاب میآوردم؟ میخوام بگم خیلی زحمت کشیدم. نمیگم ولی. از اینکه با مردم در مورد زندگی شخصیم حرف بزنم خوشم نمیاد. میگم بریم. صنف ۷ دقیقه دیگه شروع میشه.