میگه «کار درست این است که تا یکشنبه بهش زمان بدی.» میگم «یکشنبه؟ من امروز نزدیک بود بهش زنگ بزنم. یک ویدیو است که میگه نمی‌دانم HD چی است، ولی داکترم زنگ زد و گفت من ازش ۸۰‌تا دارم. متوجه شدی؟ AD? eighty? ADHD?» گیج میگه «ربطش به زنگ زدن به او چی است؟» میگم«هیچی. ربطش این است که هربار ویدیوی خنده‌دار می‌بینم میخواهم بهش زنگ بزنم. ولی باشه. قوی می‌باشم. صبر می‌کنم. سرم شلوغ است. تا چشم بهم بزنم یکشنبه شده. سعی می‌کنم و قوی می‌باشم. می‌توانم تا یکشنبه صبر کنم. بلی. صبر می‌کنم.» میگه «کاترینا اسفورزا، یکی از قدرتمندترین زن‌های تاریخ بود. در جنگ‌ها فرماندهی می‌کرد و پیروز میشد. حتی وقتی باردار بود هم از وظایف رهبریش سر باز نمی‌زد. رهبر فوق‌العاده‌یی بود و برای مردمش مایه سربلندی بود. میدانی تنها وقتی که اشتباه می‌کرد کی بود؟  وقتی که عاشق بود. این به معنای ضعیف بودن کاترینا نیست. خاصیت عشق است. تو عاشقی. نیازی نیست که قوی بودنت را توجیه کنی. یا تا یکشنبه بهش وقت میدی، یا هم که نه. در هر صورت قوی استی.» آه امیلیوی عزیزم، تو سزای کدام کار نیک منی؟