پسری که بیشتر از یک سال با پیدی در رابطه بود، کسی که پیدی عاشقش بود و او هم ادعا میکرد عاشق پیدی است، چند ماه پیش در یک پیام با پیدی کات کرد. از همه جا بلاکش کرده بود و پیدی نمیدانست چرا. ماهها طول کشید تا حالش بهتر شود و از آن حالت اضطراب و ناراحتی شدید دربیاید. دو ماه بعد از کات کردن، پسرک یک روز بهش زنگ زد که «آمادهام دربارهی دلایل اتمام رابطه حرف بزنیم.» و پیدی گفته بود برو بمیر من دو ماه پیش از تو دلیل میخواستم نه الان و تلفن را قطع کرده بود. من از این طرف داشتم میسوختم که این آدم خر فکر میکند میتواند هر طوری دلش خواست با خواهرم رفتار کند. هر وقت دلش خواست بلاکش کند و هر وقت دلش خواست زنگ بزند. از طرفی هم به پیدی افتخار میکردم که قدر خودش را میداند و تلفن را رویش قطع کرده.
هفتهی پیش پسره برگشت! گفت من اشتباه کردم. بیا دوباره دیت کنیم! باز من از این طرف داشتم آتش میگرفتم که این آدم با خواهر من، عزیز من، پارهی تن من، مثل اسباببازی رفتار میکند. به پیدی گفتم من در هر حالتی، هر تصمیمی بگیرد حمایتش میکنم. پیدی میگفت کلافه است که باید با این آدم دوباره حرف بزند و توضیح بدهد که نمیخواهد برگردد. من هی میگفتم او بعد از یک و نیم سال رابطه به تو توضیح نداد که چرا رفته، تو اگر نمیخواهی نیازی نیست که اصلا جوابش را بدهی. ولی پیدی عزیزم، با قلب بزرگش، مهربانتر از این حرفها است. با او یک عالمه حرف زده و توضیح داده بود که نمیخواهد برگردد. ولی او اصرار میکرده. مردک احمق خب به خواستههای مردم احترام بگذار. زوری که نیست. بلاخره پیدی بهش گفته «ببین من حاضرم تا آخر عمر تنها بمانم ولی دوباره با تو نباشم.» :))))) بلاخره این حرفش کمی دلم را خنک کرد :)) بهش افتخار میکنم. میخواهم به همه نشانش بدهم و بگویم این زن قوی که ارزش خودش را میداند و هیچی جلودارش نیست، خواهر من است :)
- //][//-/
- جمعه ۲۲ نوامبر ۲۴
- ۱۰:۵۲