میخواهم اینجا بنویسم. کارخانگی صنف AST 214 را تکمیل کنم. برای فردا نان جور کنم. اتاقم را منظم کنم. خدای من... فکر نمیکنم هیچوقت بتوانم اتاقم را منظم کنم. کتابهایی که اینجا روی زمین استند را بردارم و در قفسهها بگذارم. کارتنهای کتاب را از پشت موترم بیارم دفترم و در قفسهها بگذارم. میخواهم چراغ موترم را ترمیم کنم. مخزن آبش را پر کنم. میخواهم کتاب الگوریتمها را بخوانم. میخواهم روی پژوهشم کار کنم. میخواهم سریال ۱۸۹۹ را ببینم. یک شغل دوم بگیرم که بتوانم یک آپارتمان یک اتاقه را کرایه کنم. اتاقم را منظم کنم. لباسهای شسته را در کمد بگذارم. برای هفتهی آینده غذا پخته کنم. ۳ کیلومتر بدوم. عینک ری بنم را ترمیم کنم. تکت برای تگزاس رفتن بخرم. تکت برای سیاتل رفتن بخرم. سورتمهام را ببرم زیرزمین. اتاقم را منظم کنم. کتاب فزیک جامد را بخوانم. تو را دوست بدارم. به مادر زنگ بزنم. به بیبی زنگ بزنم. به طبیب زنگ بزنم. به عرشیا زنگ بزنم. به فرشید زنگ بزنم. به مامان زنگ بزنم.
میخواهم که یکی نباشم، هزار باشم.
* عنوان از بیدل دهلوی